پایگاه خبری صریح خبر
19:36:54 - جمعه 21 جولای 2017
داغ کن - کلوب دات کام Balatarin اشتراک گذاری در فیس بوک تویت کردن این مطلب
لبخند سوخته ندا و سلام دوباره او به زندگی در یک روز خاطره انگیز
شاهین آبزن-ندا دختری خوش چهره اما در عین حال کنجکاو و بازیگوش در اوج نوجوانی سبکبال و خرمان مانند همه دختران در دل طبیعت زیبای شهرستان رودبار بی خبر از سرنوشتی که در انتظار او بود روزگار نوجوانی خود را می گذراند.  کسی چه می دانست در یک روز پاییزی غم انگیز که همه خانواده […]

شاهین آبزن-ندا دختری خوش چهره اما در عین حال کنجکاو و بازیگوش در اوج نوجوانی سبکبال و خرمان مانند همه دختران در دل طبیعت زیبای شهرستان رودبار بی خبر از سرنوشتی که در انتظار او بود روزگار نوجوانی خود را می گذراند.  کسی چه می دانست در یک روز پاییزی غم انگیز که همه خانواده دور هم جمع شده اند قرعه فال به نام ندا زده می شود. مادرش که به غیر از او دو دختر خردسال و نوجوان دارد از او می خواهد تا به خانه یکی از بستگان رفته تا کمی سیب زمینی خریده و به منزل بیاورد.

ندا هم خندان و شاد، لی لی کنان مسیر خانه شان تا محل بالا را طی کرده و به منزل مورد نظرمی رسد بدون آنکه بداند که تا چند دقیقه دیگر روزگار سرنوشت دیگری برایش رقم زده است.

وقتی وارد خانه می شود و تازه تقاضای خود را در میان می گذارد که صدای انفجار ناشی از ترکیدگی گاز پیک نیکی لبخند ش را به ترسی وحشتناک و آتشی عظیم  مبدل می کند که متاسفانه در این انفجار و آتش سوزی دو نفر از نزدیکانش جان شیرین خود را از دست می دهند و ندای ۱۰ ساله در آتش سرنوشت می سوزد.

مادرش که بعد از مدت ها توانستم آدرس و شماره تماسش را پیدا کرده و با او گفتگو کنم در خصوص این حادثه می گوید: روز آتش سوزی که در ماه اول پاییز سال ۹۳ در روستای گلنگش اتفاق افتاد من ندا را برای تهیه مقداری سیب زمینی به منزل یکی از بستگان فرستادم و وقتی یکی از اهالی به من گفت منزل فلانی آتش گرفته تمام بدنم شروع به لرزیدن کرد و فهمیدم که بلایی سر دخترم آمده، این مادر زحمتکش که در طول این سه سال همه تلاش خود را برای بهبودی نسبی ندا به کار گرفته و با توجه به این که از مددجویان تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی(ره) شهرستان رودبار می باشد تا به این لحظه از ذره ای تلاش دست نکشیده است.

وقتی نگارنده، ماجرای این خانواده را از زبان حامد خیری،( یکی از آشنایان ) شنیدم و عکس ندا رحیم پور را در فضای مجازی دیدم نتوانستم خودم را قانع کنم که از این موضوع به راحتی عبور کنم و تمام این دو هفته که به فکر ندا رحیم پور و خانواده و وضعیت سوختگی شدید این دختر ۱۳ ساله گلنگشی بودم لحظه ای چهره غمگین و صورت و دست های سوخته ندا ازجلوی  چشمم دور نمی شد.

برای اینکه بتوانم در خصوص این ماجرا و کمک به این خانواده عزیز و مهربان کاری انجام داده باشم ابتدا موضوع را با مهندس رامین جمالی رئیس محترم دفتر نماینده شهرستان در میان و از ایشان خواستم که با هماهنگی دکتر جمالی ضمن سرکشی از ندا رحیم پور و وضعیت جسمی و سوختگی او بتوانیم در خصوص درمان این دختر عزیز گلنگشی کار مثبتی انجام داده باشیم .

بعد از هماهنگی لازم، روز پنج شنبه ۲۹ تیر ماه به اتفاق دکتر منوچهر جمالی نماینده مردم شهرستان رودبار در مجلس شورای اسلامی، مهندس پور علی معاون برنامه ریزی و امور عمرانی فرمانداری شهرستان و تاجی بخشدار خورگام  عزم سفر نموده و دریک  صبح دلپذیرمیهمان سفره با برکت و صمیمی خانواده محترم رحیم پور گلنگشی شدیم. در ابتدا مادر ندا مهربانانه و با سادگی و صمیمیت خاص مردم روستا به استقبالمان آمد، سفره صبحانه با یک کاسه پنیر خوشمزه و چند قرص نان محلی که حسابی به ما چسبید نمک گیر مهر و محبتشان شدیم. اولین بار بود بعد از مدتها جستجو ندا رحیم پور را ا نزدیک دیدیم که با کمی خجالت و شرم در حالی که نیمی از صورت سوخته و دستهای تاول زده اش را از ما پنهان می کرد به استقبالمان آمد.

سه دختر خردسال و نوجوان ماحصل زندگی ساده و بی غل و غش این خانواده بود که دور هم با تمام وجود با زندگی می کردند و دم نمی زدند. زیبایی خاصی در نگاه و لبخند این سه خواهر نمایان بود و در همان ابتدا با خنده و نگاهشان با ما صمیمی شدند. بعد از صرف یک صبحانه خوشمزه و به یاد ماندنی، دکتر جمالی نماینده محترم شهرستان رودبار در مجلس شورای اسلامی ضمن معاینه صورت و دست های ندا رحیم پور و بررسی وضعیت پرونده پزشکی این دختر ۱۳ ساله با تماس با معاون درمان علوم پزشکی گیلان و چند تن از متخصصان جراحی پلاستیک دستورات لازم را برای درمان ندا صادر و با هماهنگی تاجی بخشدار خورگام در خصوص وضعیت معیشت این خانواده نیز هماهنگی های لازم انجام شد.

بعد از یک ساعت که میهمان این خانواده مهربان و صمیمیم بودیم مهندس پور علی هم بیکار نبود و با این سه دختر نوجوان در خصوص وضعیت تحصیلی و علاقه شان و آینده شغلی و آرزوهایشان با این سه دختر از نزدیک گفتگو کرد. فضا بقدری صمیمی و خودمانی شده بود که در همان ساعات با لبخندهای رضایتی که در صورت سوخته و چروک خورده ندا هویدا بود درد و رنج ۳۵ درصد سوختگی انگار به فراموشی سپرده شده بود. ندا بعد از اینکه از روز حادثه صحبت کرد ما را به سمت باغشان برد و از درخت آلوچه حیاط کمی برایمان آلوچه چید تا میزبان خوبی برایمان باشد.

بعد آن به همراه دو خواهر خود ما را به حیاط برد تا هنر خود را در زمینه پرورش گلهای خانگی نشان دهد. از در و دیوار منزلشان انواع و اقسام گلهای زیبا و خوش بو آویزان بود. ندا که دستها و صورتش بشدت در حادثه آتش سوزی انفجار سال ۹۳ گلنگش سوخته بود از آن روزهای سخت و وضعیتش و اینکه از زندگی ناامید شده بود می گفت. مادر ندا زنی مهربان و صمیمی بود. از زمان هایی گفت که در عین بی پولی و رنج سوختگی با مشقت فراوان باید او را به تهران می برد و هزینه های زیاد درمانش را می پرداخت.

این مادر روستایی که تنها درآمد زندگی اش کمک های کمیته امداد و یارانه  دولتی است و همسرش که به علت ناشنوایی توان پرداخت  هزینه های هنگفت درمانش را ندارد از دکتر جمالی، مهندس پورعلی و بخشدار خواست تا در خصوص درمان کامل ندا به او کمک کنند. این مادر که از صدای لرزانش پیدا بود که در طول این سه سال رنج فراوان کشیده  گفت: تاکنون چندین عمل سخت و پر هزینه روی دست، صورت، پشت وکمر ندا صورت گرفته که بالغ بر ۲۰ میلیون هزینه  در برداشته و این هزینه های پر خرج کمرخانواده را شکسته است.

وقتی دکتر جمالی از این مادر خواست تا با هماهنگی که انجام شده هفته آینده نزد یکی از فوق تخصص های جراحی پلاستیک حضور پیدا کند اشک شوق از چشمانش سرازیر شد. لحظه خداحافظی اما لحظه ای سخت بود. بچه ها که دور دکتر جمالی و مهندس پورعلی جمع شده و حلقه زده بودند حاضر نبودند که میهمانان خود را به حال خود رها کرده تا از منزلشان بیذون بروند. مندس پور علی قول داد تا برای درمان ندا هر چه در توان دارد بکار گیرد. همه سوار ماشین شدیم و در حالی که  ندا با خوشحالی و لبخند ما را بدرقه می کرد در پشت جاده های پرپیچ و خم روستای گلنگش چهره ندا  از قاب تصویرمان  دور شد.

این چند بیت شعر شاملو از زبان مهندس پورعلی تقدیم به ندا رحیم پور و خانواده مهربانش

دخترانِ دشت
      دخترانِ انتظار

دخترانِ اُمید تنگ
        در دشتِ بی کران

و آرزوهای بی کران
        در خلق های تنگ!

تبليغات
اعلام وصول تابناك وب صریح خبر تابناك وب صریح خبر صریح خبر

logo-samandehi