
مسئله کاهش علاقه نسل جدید به درسخواندن، سالهاست در مدرسه، خانه و حتی فضای مجازی بازتاب پیدا کرده است. اما برخلاف سادهسازیهای رایج، این پدیده نه ناشی از «تنبلی» دانشآموزان است و نه محصول «بیحوصلگی نسل جدید»؛ بلکه یک مسئله علمی، چندعاملی و ساختاری است که باید با نگاه جامعهشناختی و روانشناختی بررسی شود.
این یادداشت تلاشی است برای بازکردن لایههای پنهان این بحران آرام که اگر جدی گرفته نشود، بر آینده آموزشی و سرمایه انسانی کشور اثر مستقیم خواهد گذاشت.
۱. شکاف فرهنگی میان مدرسه و نسل Z
نسل امروز با سرعت، تصویر، ارتباط آنلاین و محتواهای کوتاه رشد کرده است؛ درحالیکه مدرسه همچنان بر پایه:
کتابهای سنگین،
آموزش خطی،
متنمحور بودن،
و حفظیات سنتی
پیش میرود.
این شکاف فرهنگی باعث شده مدرسه برای نوجوانان معنا و جذابیت نداشته باشد. در جامعهشناسی آموزش، به این پدیده «ناهمزمانی فرهنگی سیستم آموزشی با واقعیت زیسته نسل جدید» گفته میشود.
۲. فروپاشی انگیزه بهدلیل بیارتباطی درسها با آینده
یکی از یافتههای مهم پژوهشهای تربیتی این است که نوجوان زمانی به درس علاقهمند میشود که بتواند رابطهای میان امروز و آینده خود ببیند.
اما در مدارس ما:
نقش دروس در آینده شغلی توضیح داده نمیشود
مهارتهای کاربردی کم هستند
و آینده مبهم است
در نتیجه، دانشآموز احساس میکند درسها بیشتر «تکلیف» هستند تا «سرمایهگذاری». این مسئله اساس انگیزش تحصیلی را فرسایش میدهد.
۳. مدرسه بهجای تجربه یادگیری، تجربه استرس میسازد
جامعهشناسان آموزش تأکید میکنند که مدرسه در ایران بیشتر به نهاد کنترل، ارزیابی و نظمدهی شباهت دارد تا نهاد یادگیری.
تمرکز بر نمره، مقایسه، رقابت فشارزا، و اضطراب امتحان باعث میشود دانشآموز:
بهجای کسب دانش
تنها به «فرار از تنش» فکر کند
وقتی مدرسه به محیط استرس تبدیل شود، مغز نوجوان بهطور طبیعی به سمت پرهیز و بیتوجهی میرود.
۴. بحران معنا: چرا باید درس بخوانم؟
در جامعه امروز، مسیرهای تازهای برای موفقیت دیده میشود:
کسبوکارهای مجازی
تولید محتوا
مشاغل دیجیتال
مهارتهای زودبازده
این مسیرها، مسیر سنتی «دانشگاه → شغل → درآمد» را زیر سؤال بردهاند.
وقتی نوجوان میبیند افرادی بدون تحصیلات دانشگاهی موفق شدهاند، مدرسه برایش مشروعیت نمادین سابق را ندارد. این همان «بحران معنا در آموزش» است که جامعهشناسان آن را از مهمترین عوامل افت تحصیلی میدانند.
۵. تغییر هویت نوجوانی و ناکارآمدی مدل انضباطی قدیمی
نسل امروز نسبت به نسلهای گذشته:
استقلالطلبتر
پرسشگرتر
حساستر
و محتاج احترام بیشتر
است. اما مدارس هنوز با مدل «اطاعت–سکوت–انضباط سخت» اداره میشوند.
این برخورد در تضاد کامل با نیازهای روانشناختی نسل جدید است و حتی بهترین درسها را نیز بیمعنا میکند.
۶. مهارتآموزی غایب؛ مطالعه بلد نیستند، نه اینکه نخواهند
بسیاری از دانشآموزان:
روش مطالعه نمیدانند
برنامهریزی بلد نیستند.
نمیتوانند تمرکز را حفظ کنند.
مدرسه این مهارتها را آموزش نمیدهد.
بنابراین مشکل در «خواستن» نیست؛ مشکل در «دانستن چگونه یاد گرفتن» است.
۷. قدرت رقابتی فناوری در مقابل آموزش سنتی
دنیای دیجیتال با سرعتی که جذب نوجوانان میکند، عملاً آموزش سنتی را کنار زده است.
وقتی نوجوان در ۳۰ ثانیه میتواند از:
ویدئو،
طنز،
بازی،
موسیقی،
شبکههای اجتماعی
هیجان و سرگرمی دریافت کند، کتاب درسی با ۲۰۰ صفحه متن یکدست نمیتواند رقیب باشد.
این مسئله نه تقصیر نوجوان است و نه نقطه ضعف او؛ بلکه تغییر پارادایم در مصرف اطلاعات است.
جمعبندی
نسل جدید درس نمیخواند، چون:
مدرسه با دنیای واقعیشان همخوانی ندارد
روشهای تدریس با نیازهای شناختی نسل Z ناسازگار است
اضطراب، انگیزه را میخورد
آینده تحصیلی شفاف نیست
مسیرهای جایگزین موفقیت، ارزشهای مدرسه را تضعیف کردهاند.
این بحران نه کوچک است و نه مقطعی؛ بلکه نشانهای از دگرگونیهای عمیق اجتماعی، فرهنگی و آموزشی ایران است.
برای مواجهه با آن، باید مدل مدرسه، نقش معلم، شیوه تدریس و نگاه جامعه به آموزش، همگی بازنگری شوند.