پایگاه خبری صریح خبر
17:56:50 - یکشنبه 19 آگوست 2018
داغ کن - کلوب دات کام Balatarin اشتراک گذاری در فیس بوک تویت کردن این مطلب
اقای شورا ، کلاهت کو؟
شورای عزیز ساعت ثبت و دعوتنامه حضور را بیخیال ، کلاهت کو ؟
🎯می گویند روزی سلطان جنگل (شیر) قصد کرد که یک ماه به خود استراحت داده و رتق و فتق امور را به دست ضعیفی بسپارد و خرگوش را انتخاب میکند این بود که طی یک اعلان عمومی خرگوش را به جانشینی خود برگزید و رفت. خرگوش که از دست روباه حسابی شاکی بود؛ فردای آنروز […]

🎯می گویند روزی سلطان جنگل (شیر) قصد کرد که یک ماه به خود استراحت داده و رتق و فتق امور را به دست ضعیفی بسپارد و خرگوش را انتخاب میکند
این بود که طی یک اعلان عمومی خرگوش را به جانشینی خود برگزید و رفت. خرگوش که از دست روباه حسابی شاکی بود؛ فردای آنروز دستور داد تا او را به نزدش بیاورند.
تا چشم خرگوش به روباه افتاد پرسید: فلان فلان شده * کلاهت کو؟! روباه جواب داد: من که کلاه ندارم! خرگوش با شنیدن این پاسخ دستور داد روباه را حسابی کتک بزنند! این ماجرا یک هفته ادامه پیدا کرد. روباه که دیگر نایی برایش نمانده بود، نالان و گریان پیش سلطان اورژینال جنگل رفت و شرح ما وقع گفت. شیر، خرگوش را فراخواند و گفت: این چه کاری است که با روباه می کنی؟ اگر هم می خواهی به او گیر بدهی حداقل منطقی باش. مثلا از فردا بگو برایت نان بخرد. اگر سنگک خریده بود، تو بگو من تافتون می خواستم. چرا سنگک خریدی؟ و دستو بده او را کتک بزنند. آره جانم. منطقی باش!
خرگوش این پند را نصب العین کرد و دوباره راهی جنگل شد. از فردای آنروز به مدت یک هفته دوباره روباه بخت برگشته به دلیل خریدن نان به ظاهر اشتباه کتک خورد.
سرانجام روباه که دید خرگوش و شیر با هم هماهنگی کامل دارند با خودش فکر کرد که باید به آنها رکب بزند. این بود که فردای آنروز که برای خرید نان رفت از هر نوع یک عدد خرید.
وقتی به محضر خرگوش احضار شد در حالی که بسیار خوشحال بود منتظر خواسته ی خرگوش ماند. خرگوش گفت: یک عدد نان باگت بده. روباه داد! خرگوش گفت: یک عدد نان لواش بده. روباه داد و …
در انتها خرگوش که دید راهی برای گیر دادن و کتک زدن روباه ندارد با عصبانیت گفت: اصلا کلاهت کو؟!

حال این حکایت شبیه داستان مصوبه ای است در زمان های دور ، که در انجا نیز مجمعی مصوب کرد که مسول اداره شهر به دلیل تخلفات مالی و ضعف عملکرد برکنار شود ، متولی وقت به دستور مقامات مافوق قصد وتوی این مصوبه را داشت ، اما باید بهانه ای پیدا میکرد ، دستور داد دعوت نامه حضور متولی امور شهری ارسال شود و رئیس مجمع بلافاصله دعوت نامه را ارسال کرد ، دستور داد ساعت برگزاری جلسه اعلام شود ، ساعت نیز اعلام شد ، دستور داد لایحه دفاعیه متولی شهر چه ساعتی ثبت شده است ؟ بلافاصله اعلام شد فلان ساعت !! ، حالیه وقتی این سوالات و روند بررسی را میبینیم یاد همان حکایت می افتیم !!!

📝پ.ن: شورای عزیز ساعت ثبت و دعوتنامه حضور را بیخیال ، کلاهت کو ؟

تبليغات
اعلام وصول تابناك وب صریح خبر تابناك وب صریح خبر صریح خبر

logo-samandehi