از زیر قرآن با آن قد رعنای خود خم میشود و عبور میکند تا کشورش سر ذلت مقابل دشمن فرو نیاورد و مادری که دلش قرص است و ظرف آبی در دست تا بدرقه راه فرزند باشد و همسری که برای بدرقه تا آخرین لحظه مشایعت میکند.
تمام دارایی و تجهیزاتش یک سربلند یا فاطمه (س) وصیت نامهای در جیب و عکسی از امام و رهبر خود بر سینه است .
پدری، فرزند را درآغوش میگرد و فرزندی، مادر را و این آخرین باری است که همدیگر را در آغوش میگرند انگار هر دو میدانند چه اتفاقی قرار است بیفتند و دیدار بعدی را به قیامت موکول میکنند. با حرکات میخواهند چیزی دیگری وانمود کنند اما چشم ها گویای واقعیت هستند.
گرمای سوزان یا سرمای شدید، فرقی ندارد. غرب باشد یا شرق تفاوتی نمی کند تکلیف، شهید شدن است گویا .
اینجا بزرگی و مرد بودن به سن و سال نیست آنچه مهم است و نشانگر مردانگی است اراده و غیرت و شهامت است.
جدال عقیده، با توپ و تانک و موشک است و مشخص نیست در این جدال کدام قسمت بدن اینبار جا بماند یک بار بی دست بر میگردد و یک بار بدون پا و اصرار دارد: « این راه رفتنی است حتی بدون سر، حتی بدون پا » .
فوج فوج به کربلایی دیگر سفر میکنند تا حسینی دیگر تنها نماند و به یاری و نصر خدا فتحی دیگر حاصل شود و موج موج نه، موجی شده بر میگرند و طعم تلخ ش م ه را تحمل میکنند تا ثابت کند ش م ه در قاموس او یعنی (شهر و میهن هوشیار باشد).
تصور کنید پدری که عکسی از فرزند در دست خود دارد و از فرزندش گذشته و یا مادری که فرزندش را نثار کربلایی دیگر نموده است چیزی که به قول امروزی ها (تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته). یعنی تصورش نیز برایمان سخت شده است.
بله، استقامت را درختان تنومند و کوه های سر برافراشته از این اسوه های مردانگی الگو برداری کرده اند و به شجاعت و شهامت رنگی تازه پاشیدند و معنای دیگر دادند. و در راه دفاع از امام وطن لحظه ای تردید به دل راه ندادند و به فتوای امامشان لبیک گفتند و به نبرد حق علیه باطل شتافتند.
آری، آنها مصمم رفتند چون یقین داشتند که هرگز نمی میرند چرا که خداوند وعده داده است: وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ (و هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند مرده اند، بلکه زنده اند و در نزد پروردگارشان روزی داده می شوند (آیه ۱۶۹ ال عمران ).
مردان و الگو و اسوه کشور من شیر مردانی هستند که هر وقت دشمن خیالی به سر میپرواند با نگاهی به تاریخ هشت ساله دفاع مقدس هر چه در سر دارد را به با فراموش میسپارد و به گزینه های روی میزمان باور دارد.
(کوچه ها را به نامشان کردیم که هر گاه آدرس منزلمان را میدهیم بدانیم از گذرگاه خون کدام شهید است که با آرامش به خانه میرسیم)
وَکَفَى بِاللَّهِ وَکِیلًا
بهرام سبزی