به گزارش صریح خبر در راستای برگزاری نخستین کنگره ملی ۸۰۰۰ شهید استان گیلان مسابقه ی با موضوع نامهای خطاب به یک شهید گیلانی با نام شهید مورد نظر و با توجه به زندگینامه شهید برگزار شد
مسابقه نامهای به یک شهید در دانشگاهها، حوزههای علمیه برادران و خواهران، دانش آموزان مقطع دبیرستان و پایگاههای مقاومت محلههای استان گیلان فراخوان شده بود
و از از میان نامه های فراوان ، ۸ نامه بعنوان اثار برگزیده انتخاب شدند
در این مسابقه نامه مائده بشیری از تالش ، بعنوان یکی از ۸ نامه برگزیده انتخاب شد و از این دانش اموز تقدیر شد
مائده بشیری نامه ای را به شهید سید علی نبوی نوشته بود که به شرح زیر میباشد :
بسم رب الشهدا
نامه ای به شهید سیدعلی نبوی
مگر این قافله را سر هجرت به کجاست؟
که چنین بی تشویش،مرگ را،مثله شدن را حتی کوچک انگاشته اند..
سلام سید.سلامی به بلندای آسمان…سلامی به زلالی ایمان..
درود برتو که از همه ی رنگ های دنیایی دست شستی و سوار بر اسب راهور در جاده ی نور به سمت معبود شتافتی،بدون اینکه لحظه ای تردید به دل راه دهی..
ستاره ای شدی در آسمان و درخشیدی!
دفترچه خاطراتت را که مرور میکنم،رنگ و بوی تو تمام فضای اتاقم را پر می کند.آن را که ورق می زنم،انگار سنگر به سنگر به دنبال تو می دوم..
کاش همسنگر تو بودم سید..
بودم و راز و نیاز های شبانه ات را به تماشا می نشستم و در زلال اشک های جاری ات،دستی بر این دل غبار گرفته می کشیدم.
گاهی اوقات جسورانه و ساده لوحانه از خدای خود شهادت خواستم و بارها گفتم : اللهم ارزقنی توفیق الشهاده…اما لحظه ای براعمال خود نیندیشیدم …
سیدعلی جان! شما آگاهید که گریه هایم در گلزار شما برای تیره روزی،سرگردانی و گمراهی خودم بوده..وگرنه شما که ( عند ربهم یرزقون) هستید و ما جیره خواران شما…
بگذار دیگر ننویسم…
آخر من چگونه با این واژه های تکراری و بی مایه به وصف تو بنشینم؟ و چگونه با این قافیه های سبک،شعری به بلندای نگاه تو بسرایم؟
قلم در دست های بسته ی من حس نوشتن ندارد..اشک ها جاری می شوند و امانم نمی دهند…
کاش برگردی و ان روزها را از زبان تو بنویسم..
اینک منم…در راه مانده ای که امیدی به رسیدن ندارد…
هجران کشیده ای که خواب وصل را هم نمی بیند…
بی پناهی که امانی نمی یابد…
مگر اینکه دستی از غیب برآری و این دست های فروافتاده را به یاری بگیری…
ای شهید،ای همیشه جاری..
سیدعلی جان؟
باز هم آن جمله ی همیشگی:
بخدا شرمنده ایم…!!
شهید سید علی نبوی در سال ۱۳۳۳ هـ .ش در روستای طولارود تالش در خانواده سید رضی الدین نبوی کودکی به دنیا آمد.پدرش که خود یک روحانی بود پس از اینکه اذان را در گوش راست و اقامه را در گوش چپ این کودک خواند نام این کودک را «سیدعلی» نام نهاد. سیدعلی در دامان پر مهر و مذهبی خانواده بالید و رشد کرد و به مدرسه رفت. پس از پشت سر گذاشتن مراحل اولیه تحصیل و اخذ مدرک دیپلم در سال ۱۳۵۴ به خدمت سربازی رفت. پس از اتمام خدمت در دانشسرای تربیت معلم پذیرفته شد و به آموختن زبان انگلیسی مشغول گردید. دوران تحصیلی سیدعلی با اوج مبارزات ملت ایران علیه رژیم پهلوی مقارن شد و سیدعلی در این مبارزات داخل شد و روحیه انقلابی پیدا کرد و در پیروزی انقلاب سهمی به خود گرفت. پس از آغاز جنگ تحصیلی در اولین روزهای جنگ احساس وظیفه کرد و برای دفاع از وطن در تاریخ هشتم مهر ماه سال ۱۳۵۹ به جبهه های نبرد حق علیه باطل اعزام شد و مدت شش ماه در منطقه مهران ودهلران از مناطق عملیاتی غرب کشور در قسمت پدافند هوایی خدمت کرد و پس از بازگشت از نبرد شش ماهه در سنگر دیگری یعنی سنگر تعلیم و تربیت علیه جهل و بی سوادی به مبارزه مشغول شد و در سال ۱۳۶۰ مسئول امور تربیتی آموزش و پرورش شهرستان تالش شد. ایشان در تعلیم و تربیت دانش آموزان بسیار مصمم و کوشا بود و در این راه از هیچ کوششی کوتاهی نمی کرد. شهید نبوی بارها به جبهه اعزام شد و آخرین بار در سال ۱۳۶۵ به مدت ۹ ماه در جبهه بود که در بیست و ششم دی ماه همان سال در منطقه عملیاتی شلمچه بر اثر اصابت خمپاره به درجه رفیع شهادت نایل شد. روحش شاد و یادش گرامی باد .