هوشنگ امیراحمدی متولد ۱۳۲۶ از اهالی تالش میباشد. وی از سال ۱۹۷۵ در آمریکا اقامت دارد. وی استاد دانشگاه دانشگاه راتگرز(دانشگاه ایالتی نیوجرسی) و مدیر مرکز مطالعات خاورمیانه این دانشگاه است. وی بنیانگذار و رئیس شورای آمریکا- ایران نیز هست. این شورا مرکزی برای پژوهش و سیاستگذاری است و تلاش دارد ادراک متقابل مردم ایران و ایالات متحده آمریکا را نسبت به یکدیگر بهبود بخشد. وی همچنین از بنیانگذاران و مدیران مرکز تجزیه و تحلیل مسائل ایران است.
وی برای کاندیداتوری انتخابات ریاست جمهوری ایران(۱۳۹۲) رسماً ثبت نام کرد. وی صرف نظر از رئیس جمهور شدن یا نشدن در پایان انتخابات، هدف خود را تلاشی جدی در جهت شکلدهی ایرانی بهتر عنوان کرده و خود را یک اپوزوسیون مخالف حکومت نمیداند. وی بعد از اعلام اسامی نامزدهای تأیید صلاحیتشده و شنیدن خبر رد صلاحیت خود، شورای نگهبان را مورد انتقاد قرار داد و انتخابات ایران را فرایندی کمفایده توصیف کرد و از نبود اسامی افراد سرشناسی همچون خود، اکبر هاشمی رفسنجانی و اسفندیار رحیممشایی انتقاد کرد.
امیراحمدی در سالهای گذشته بعنوان فردی که علاقه زیادی به برقراری ارتباط میان ایران و آمریکا دارد، مطرح شده و ارتباطها و دیدارهایی نیز با برخی مقامات داخل ایران از جمله آقای مشایی در قالب شورای ایرانیان خارج از کشور برقرار کرده بود. امیر احمدی در سال ۸۹ با دعوت مستقیم مشایی و شورای ایرانیان خارج از کشور به همایش پر حاشیه “ایرانیان خارج از کشور” دعوت شده بود. او همچنین در سال ۱۳۹۲ همزمان با انتخابات پرحاشیه ریاست جمهوری به ایران سفر کرد. در آن زمان رسانههای اصولگرا در تحلیلی اذعان داشتند که امیراحمدی قصد ملاقات با محمد جواد ظریف وزیر خارجه ایران داشته است و نزدیک شدن امیراحمدی به ظریف، برنامهای است برای ایجاد شائبه روابط دولت و وزیر امور خارجه دولت یازدهم با افرادی نظیر امیراحمدی و ادعای ارتباط وی با آمریکا؛ در حالی که امیراحمدی در گفتوگو با همین رسانهها عنوان داشته بود او برای مسائل شخصی و استراحت به ایران آمده است.
امیراحمدی اما بار دیگر طی یک ماه اخیر مجدداً وارد ایران شده است و در زادگاه خود به سر میبرده است. امیراحمدی اکثر روزهایی که در ایران به سر میبرد را در زادگاهش، شهر شاندرمن(از بخشهای شهرستان ماسال) سپری کرد. او دوشنبه اول شهریور ۱۳۹۵ به تهران بازگشت تا به گفته خودش جلساتی با خبرنگاران رسانهها داشته باشد. خبرنگار سایت انتخاب خبر نیز از این فرصت استفاده کرد تا در خصوص مهمترین مسائل داخلی و خارجی ایران گفتگویی با پروفسور امیراحمدی داشته باشد. این گفتگو عصر روز سه شنبه ۲ شهریور ۱۳۹۵ قبل از مراجعت دکتر امیراحمدی به آمریکا و در هتل استقلال تهران صورت گرفت. در ادامه، متن کامل این گفتگو را میخوانید:
چه اهدافی در پی سفر اخیر جنابعالی به ایران بوده است؟ آیا در زمان آقای روحانی این سفر انجام شده است؟
من بیشتر تابستانها طی حدود ۳-۲ هفته در ایران به سر میبرم. هدف، صرفاً بیشتر دیدار با دوستان و خانواده است. معمولاً وقتی وارد ایران میشوم وارد شمال کشور در تالش میشوم؛ منطقه ای بسیار زیبا در کنار دریای خزر، در دامنههای کوه و یک خانه در جلگه ای نزدیک آب دارم. در تالش سری به خانواده و دوستان میزنم. طی این مدت به تهران نیز سفر میکنم و معمولاً گرفتار روزنامه نگاران و دیگران میشوم! هدف سیاسی از سفر به ایران هرگز نداشته ام و ندارم. نه اینکه آدم سیاسی نیستم اما با هدف سیاسی به کشور ایران نمیآیم. بیشتر فردی هستم که قصد دارد مدتی در کشورش به سر برد و از کشورش دیدار کند. من یک محقق هستم و با نظر تحقیق به ایران می آیم. میخواهم از نظرات مردم مطلع شوم، یاد میگیرم و به ایالات متحده آمریکا باز میگردم، کتاب مینویسم، مقاله مینویسم، این کار همیشگی من است. ۲۸- ۲۷ سال است که به این اقدام مشغول هستم. سالهایی بوده است که کمتر به ایران سفر می کردم و سالهایی بوده است که زیادتر به ایران میآمدم. اما بهرحال در زمان همه رؤسای جمهور به ایران زادگاهم میآمدم و تفاوتی نمیکرده است. گاهی اوقات البته زیاد یا کم به ایران سر میزدم. هدف صرف من از سفر به ایران غیر سیاسی است و به قصد دیدار به ایران میآیم. گاهی اوقات هم با روزنامه نگاران و سیاستمداران و مردم عادی دیدار داشته ام.
سفر اخیر شما توأم با دیدار با سیاستمداران بوده است؟
خیر. با این هدف به ایران سفر نکرده ام و نه به دنبال این هدف بوده ام و هستم. این بار به ایران سفر کردم تا از حال و هوای اعضای خانواده و دوستان اطلاع کسب کنم و طی این مدتی که در ایران به سر میبردم دوران خوشی بود. درعین حال در کنار جریانات رسانه ای قرار گرفتم و چندین مصاحبه انجام دادم و صحبت کردم، اما مجدداً تأکید میکنم که برای دیدار سیاسی به ایران سفر نکردم.
سال ۱۳۹۲ جمعیت کثیری از مردم ایران به شعارهای تبلیغاتی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری پاسخ مثبت دادند و ایشان را به عنوان رئیس جمهور برگزیدند. شعارهایی آقای روحانی در سال ۱۳۹۲ سر دادند، تا به امروز که سال ۱۳۹۵ هستیم، آیا ایشان به وعدههای انتخاباتی خود از نظر سیاست خارجی، سیاست داخلی و سیاست اقتصادی عمل نموده اند؟ به عبارت دیگر تحلیل حضرتعالی از کارنامه سه ساله دکتر روحانی چیست؟
من در طی سفر اخیر خود به ایران بیشتر از ۳ هفته در این کشور نبودم. سؤال شما دارای دو تحلیل نظری و تجربی است. تحلیل و بحث نظری این است که من چه فکر می کنم و چه برداشتی دارم و بحث تجربی آن است که مردم داخل ایران چه احساس و لمسی از وضعیت کنونی ایران دارند. واقعیت آن است که آقای روحانی قول و قرارهایی با مردم ایران داشت. او کماکان سعی میکند که به وعدههای خود جامه عمل بپوشاند. فکر نمیکنم آقای روحانی با این قصد رئیس جمهور شد که مردم را با وعده دادن و قول و قرار فریب دهد. او شعارها و قولهایی داد که می خواست و میخواهد عمل کند، ولی در عین حال اگر من به جای آقای روحانی بودم در قول دادنهای خود به مردم خیلی محتاط عمل میکردم.
شعارهای خارج از نوبت نمیدادم، قولهای بزرگ نمیدادم و خیلی محتاط عمل میکردم. تعجب میکنم که آقای روحانی در تمام مدت زندگی حکومت جمهوری اسلامی ایران در متن سیاست و قدرت بوده است، اما در این صورت در قول دادنهای خود به مردم ایران افراط کرد و انتظارات ملت را بالا برد. او باید میدانست که مسائل ایران بسیار پیچیده تر از آن است که به این سادگی چنین قولهای بزرگی به مردم بدهد و بعد هم عمل کند. فکر میکنم آقای روحانی مقداری اشتباه کرد، قولهای بزرگی به مردم داد. براساس قولهای بزرگ آقای روحانی مردم اکنون در حال ارزیابی ایشان هستند و میگویند رئیس جمهور به قول و قرارهای خود با مردم عمل نکرد.
ایشان قول داد که برجام انجام میشود و بعد تحریمها لغو میشود، سرمایهها به ایران میآید، زندگی مردم درست می شود و به قول آقای روحانی هم سانتریفیوژها میچرخند و هم زندگی مردم! واقعیت این است که زندگی مردم دارد نمیچرخد! من هیچ وقت در این کشور نیامده بودم که بشنوم که اینقدر مردم ایران نسبت به اقتصاد کشورشان مأیوس هستند. من کسی را ندیدم و از کسی نشنیدم که بگوید اقتصاد ایران مطلوب و خوب است. اصلاً عجیب است! همه و همه مردم از تاجر و پولدار تا مردم عادی نگران اقتصاد کشور هستند. مردم میگویند وضع کشور خوب نیست و همه چیز متوقف شده است.
آیا وضعیت فعلی ناشی از همان قول و قرارهای بزرگ و بی مورد آقای روحانی است که ایشان نباید وعده میداد اما این کار را کرد یا اینکه آقای روحانی سیاستهایی را به کار برد که در جهت قولهای ایشان نبود؟
معتقد هستم که اشتباه آقای روحانی جدای از قولهای بزرگ ایشان، سیاست گذاری ایشان بوده است. به عبارتی ایشان آمد یک دفعه تمام هم و غم خود را روی دو موضوع قرار داد؛ در خارج، برجام که مسئله هسته ای ایران را حل کند و در داخل، کاهش تورم. آقای رئیس جمهور تیم کاری هسته ای خود را به خارج اعزام کرد و در خارج به صورت عجله ای و شتابزده با آمریکاییها مذاکره کرد و شش ماه تا یکسال به این طرف و آن طرف شتافت.
این تعجیل باعث شد که سندی در دست آقای روحانی قرار گیرد که متأسفانه در این سند آن چیزی که میباید در برجام به رئیس جمهور ایران داده میشد، داده نشد، به عبارتی سند برجام از خلل و فرج زیادی برخوردار است که متأسفانه آن قول و قرارهایی که مبنی بر رفع تحریم ها سرداده میشد، به مقدار زیادی در برجام نیست و بنابراین چیزی عاید آقای روحانی نشد. از نظر سیاست اقتصادی نیز به نظر من آقای روحانی اشتباه بزرگی کرد که تورم را به عنوان هسته اصلی سیاست خود برگزید. اگر من به جای آقای روحانی بودم به عنوان مثال ایجاد شغل و کار و کارایی را مطرح میکردم و روی میز میگذاشتم.
بسیاری از مردم ایران اکنون به من میگویند تورم در زمانی که ۴۰ درصد بود، زندگی مردم بهتر بود تا الأن که به مردم گفته میشود تورم تک رقمی و ۸ درصد است. مردم میگویند آقای روحانی تورم را افزایش دهد و به ۴۰ درصد برساند ولی در عین حال زندگی گذشته را برای مردم فراهم کند. اکنون رکود وحشتناکی بر اقتصاد ایران حاکم است. مشکل این است که رکود موجود را خود دولت آقای روحانی ایجاد کرد. رکود موجود، رکود مدیریت شده است. این رکود، رکودی که از آسمان به زمین ایران سقوط کند نبود! آقای روحانی با تیم اقتصادی خود رکود فعلی را بر جامعه حاکم کرد. این رکود، رکودی نبود که اتفاقی ایجاد شود و در چهارچوب مکانیسمهای اقتصادی ایجاد شود.
چرا آقای روحانی این رکود ساختگی را بر اقتصاد ایران حاکم کرد؟
دلیل عمده آن بود که ایشان قصد داشت تا تورم را پایین آورد. برای اینکه تورم کاهش پیدا کند میتوان جیب مردم را خالی کرد! تورم از یک طرف، عرضه و از یک طرف تقاضا است. وقتی تقاضا کاهش پیدا میکند مردم دیگر نمیتوانند چیزی را خریداری کنند یا به دنبال چیزی باشند. حالا آقای روحانی اگر جنسی را مثلاً ۲ دلار کند اما وقتی جیب مردم خالی از ۲ دلار باشد و تنها در جیب مردم ۵۰ سنت قرار داشته باشد، مردم دیگر نمیتوانند آن جنس را خریداری کنند یا آن را مصرف کنند.
وقتی آقای روحانی قصد کاهش تورم را داشت اشتباه بزرگ دیگری را مرتکب شد. این اشتباه آن بود که آقای روحانی در جاهایی تورم را کاهش داده است که مردم عادی آن را لمس نمیکنند. قیمت ماشین پورشه و بنز و کالاهایی مانند آن ارزان شده است. هر فردی در ایران میگوید در حال حاضر برای شکر، قند، برنج، شیر، گوشت، بنزین و مانند آن بیشتر پول می دهد. مردم میگویند خرید این اجناس زندگی آنها را تشکیل میدهد و نه پورشه، بنز و امثال آن! مردم میگویند مگر آنها پورشه و بنز سوار میشوند که قیمت آن کاهش داده شده است! بنابراین آقای روحانی روی نیازهای ثانویه زندگی مردم نه نیازهای اولیه تمرکز کرد.
یک پورشه و یک نان را درنظر میگیریم، به عنوان مثال، قیمت نان هرکیلو ۵۰۰ تومان و قیمت یک پورشه ۱٫۵ میلیارد تومان است. حال اگر قیمت پورشه به یک میلیارد تومان و قیمت هر کیلو نان به ۵۰۰۰ تومان افزایش پیدا کند، اگر این دو رقم آخری را با یکدیگر جمع کرد، تورم ۱۰۰۰ درصد کاهش پیدا میکند. آقای روحانی به این ملت، آمار و ارقام این چنینی میدهد! مردم به جیب خود نگاه میکنند. من آقای روحانی مردم می گویند تورم ۸٫۵ درصد شده است، اما این ملت چه چیزی را باور کنند؟ دم خروس یا قسم حضرت عباس را؟! زندگی مردم جیب آنها و پولی که خرج میکنند هست، مردم میگویند چنین احساسی از کاهش تورم ندارند. مردم میگویند اصلاً کاهش تورم را درک نکرده اند.
آقای روحانی گفته اند که طی دو سال گذشته ۳٫۵ میلیارد دلار سرمایه خارجی به کشور وارد شده است. مبارک است! اما در همین مدت ۲۰ میلیارد دلار پول از کشور خارج شده است. این به چه معناست؟ آقای روحانی میباید همین پول ملت را حفظ میکرد. ایرانیها هر روز و هر ماه میلیاردها دلار از ایران خارج میکنند.
این پولها کجا رفته است؟!
این پولها به آمریکا، اروپا و امارات متحده عربی میرود. اکنون مشاهده کنید ایرانیان در دبی چه میکنند. دبی را ایرانیها ساختند. تمام پولها به کانادا سرازیر میشود. کشورهای منطقه و همسایه ایران نیز از پولهای ایرانی بی نصیب نبوده اند.
حضرتعالی به سیاست گذاریهای دولتی در اقتصاد کشور اشاره داشتید. اما نقش دولتهای نهم و دهم در ایجاد شرایط کنونی اقتصادی ایران چیست؟
مشکل آقای روحانی این است که مردم احساس نمیکنند که اقتصاد بهبود یافته یا تورم اقتصادی کاهش پیدا کرده است. بنابراین فکر میکنم دولت آقای روحانی چندین مشکل اساسی پیدا کرده است؛ اول اینکه ایشان قولهای بزرگی به مردم داد که اگر من به جای ایشان بودم این وعدهها را نمیدادم. من واقع بین تر میشدم و به مردم میگفتم اقتصاد کشور این است، مهم هم نیست چه کسی مقصر است. اینقدر هم احمدی نژادیها را تخریب نمی کردم و آنها را متهم نمیکردم. به مردم میگفتم اقتصاد کشور آن چیزی نیست که بشود یک شبه و یک ساله اصلاح کرد. این اقتصاد، سالها زمان نیاز دارد که ساخته و بازسازی شود.
اما با این اوصاف، آقای روحانی مشکل پرونده هسته ای ایران را مرتفع کرد، اما این در حالی است که در این راستا وضع زندگی مردم تغییر پیدا نکرد. مشکل کجاست؟
اگر من به جای آقای روحانی بودم به مردم میگفتم: رابطه با آمریکا و مسئله هسته ای چیزی نیست که رئیس جمهور قصد داشته باشد یک شبه یا یک ساله آن را مرتفع کند. این دو موضوع مشکلات ۳۸ ساله جمهوری اسلامی ایران بوده است. مسئله هسته ای ساده نیست، هزاران مشکل همراه آن است. ما در حال مذاکره هستیم و قصد این است با قدرت و عزت مذاکره کرد، پس مردم بیایید در خیابان و از من روحانی حمایت کنید، تا آمریکاییها بدانند که مردم حامی غنی سازی در کشورشان هستند، حامی صنعت خود هستند و آمریکاییها فکر نکنند که مردم خواستار نابودی و توقف صنعت هسته ای خود هستند. ولی در عین حال آقای روحانی میتوانست از مردم استفاده کند تا یک مذاکره قوی انجام بدهد و در موضع قدرت قرار می گرفت. آقای روحانی همینگونه نمیبایست باخت خود را جشن میگرفت. متأسفانه آقای روحانی از تیم هسته ای کشورمان امیرکبیر، مصدق و آرش کمانگیر ساخت.
توافق هسته ای یک اتفاق کوچکی بود که افتاد اما میتوانست بهتر صورت گیرد. آقای روحانی باید اینطور با مردم سخن می گفت، با مردم شفاف میبود، باید برای مردم توافق هسته ای را به طور شفاف باز میکرد، مشکلات را با مردم در میان میگذاشت و به مردم میگفت که چرا برجام تاکنون نتیجه نداده است.آقای روحانی نمیباید به مردم میگفت برجام آفتاب تابان و فتح الفتوح است. تازه آقای ظریف به این نقطه رسیده است و می گوید برجام نقل قول است و قابل دفاع است. این حرف معقولی است. آقای روحانی اینگونه باید با مردم سخن میگفت.
توافق هسته ای و برجام قرار نبود چیز مهمی را عوض کند. آمریکا هنوز دشمن است، مسئله هسته ای هنوز با تمام وجود ۵۰ درصد حل شده است. مسئله هسته ای از مشکلات جمهوری اسلامی ایران است. آن سوتر؛ مسایلی مانند: تروریسم، حقوق بشر، اسرائیل، حماس، حزب الله، سوریه، عراق و یمن همچنان برقرار است. یک دنیا مشکل بین ایران و غرب و آمریکا وجود دارد. آقای روحانی باید این موضوعات را به طور شفاف برای مردم توضیح دهد. در مورد برجام، آقای روحانی نباید عجله میکرد. باید این خلل و فرج توافق هسته ای خوب برطرف میشد ولی متأسفانه چنین نشد.
آقای دکتر امیراحمدی شما به ضعف های برجام اشاره میکنید. کمی از حال و هوای مذاکرات هسته ای ایران و شش قدرت بزرگ جهانی و چگونگی توافق هسته ای بگویید.
در طرف ایران ۴۰ نفر بر سر برجام مذاکره میکردند اما در طرف شش قدرت جهانی ۴ هزار نفر در حال مذاکره و زد و بند بودند. جلساتی که در خصوص توافق هسته ای ایران و ۱+۵ برگزار میشد صحرای کربلا بود! میخواهم بگویم نه آقای روحانی و نه آقای ظریف، انسانهای خائن، ملت فروشی و کشور فروش نیستند. این افراد انسانهای درست، ملی و وطن پرست هستند و هیچ مشکلی در آنها وجود ندارد، اما متأسفانه انسانهایی هستند که اشتباه کردند و این افراد باید اشتباهات خود را بپذیرند.
پس با این اوصاف، کار آقای روحانی برای تداوم ریاست جمهوری خود در دوره اول و حتی انتخاب در دوره بعدی ریاست جمهوری در سال ۱۳۹۶ سخت خواهد شد.
آقای روحانی باید به مردم بگوید در قول دادن به مردم و در نوع فروختن برجام و در نوع برخورد با اقتصاد اشتباه کرده است. آقای روحانی باید یک طرح نو در اندازد، آقای روحانی باید مشکلات را شفاف با مردم مطرح کند و باید به مردم بگوید که ای مردم خواه من را برای ریاست جمهوری دوره بعدی انتخاب کنید و یا انتخاب نکنید، واقعیت آن است که یک اشتباهاتی از سوی دولت رخ داده است و من در دوره بعدی اشتباهات خود را تصحیح میکنم. مردم دوباره به من رأی بدهید، من هنوز همان روحانی هستم که میخواهم برای این کشور کار کنم.
آقای روحانی نباید اشتباهات دولت خود را توجیه کند و کتمان کند و سپس با شعار و اعداد و ارقام بیهوده و کاذب و غیرواقعی به مردم بقبولاند که دولتش در مسیر درستی قرار دارد. این سخنان این بار فاقد کارایی است. تعجب میکنم آقای روحانی که ۳۸ سال جزو نظام بوده است نمیداند که ملت ایران اینقدر ساده و نادان نیستند. مردم امروز به جیب خود نگاه میکنند. آقای روحانی نباید اینقدر به مردم عدد و رقم نشان دهد. آقای روحانی باید به گونه ای با مردم سخن بگوید که آنها احساس کنند رئیس جمهور چه میگوید، احساس کنند چه چیزی واقعیت دارد.
شما اگر مشاور آقای روحانی بودید چگونه عمل مینمودید؟
من اگر مشاور آقای روحانی بودم به طور کلی جریان فعلی و گفتمان موجود را تغییر میدادم و گفتمان جدیدی برای مردم در میانداختم. در این شرایط آقای روحانی باید به مردم بگوید که بهرحال ما آمدیم وارد میدانی شدیم و بعد از دولتی که مسائلی ایجاد کرده بود ما وارث یک جریانی شدیم و اکنون مهم نیست چه شده است، سعی کردیم کاری انجام دهیم متأسفانه تعجیل کردیم، گرفتار بودیم و اشتباه سیاسی و اقتصادی مرتکب شدیم، گوش به حرف آدمهایی دادیم که آگاهی نداشتند یا مغرض بودند و بهرحال به این نقطه رسیدیم. حالا ملت ایران به ما فرصت دیگری بدهید که ما مسیر را تصحیح کنیم و به جلو حرکت کنیم. البته هنوز چنین رویکردی را در دولت آقای روحانی نمیبینم و هنوز آقای روحانی پنهان کاری میکند!
رفتار سیاسی آقای روحانی با اصلاح طلبان حامی خود و با مخالفین و منتقدینش چگونه بوده است؟ به عبارتی تحلیل جنابعالی از کارنامه سیاست داخلی آقای روحانی چیست؟
اجازه بفرمایید از خودم شروع کنم؛ وقتی آقای روحانی در سال ۱۳۹۲ انتخاب شد و هنوز کابینه او تصویب نشده بود اینجانب به ایران سفر کردم. روزنامهها طبق معمول نوشتند که امیراحمدی آمده ایران و قصد دارد به آقای روحانی کمک کند. آقای امیراحمدی وعده ملاقات با آقای روحانی دارد و به همین منظور، دفتر آقای روحانی اعلامیه ای نوشت و برای مطبوعات و رسانهها ارسال کرد که در آن نوشته شده بود: امیراحمدی کوچک تر از آن است که دولت با او ملاقات کند، دولت انسانهای بزرگتری دارد که با آنها کار کند. با آدمی مانند من که استاد دانشگاه است و ۴۴ سال است در آمریکا به سر میبرده و ۳۰ سال کارشناس رابطه ایران و آمریکا بوده است، آقای روحانی اینطور برخورد کرد! پس حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
آقای روحانی با همه مخالفین و منتقدین خود اینگونه رفتار کرده است. آقای روحانی حکومت عقل کل است. تدبیری که آقای روحانی از آن نام میبرد همان عقل کل است. حکومت تدبیر نه، حکومت عقل کل! ایشان همه چیز را میداند. یک عده ای نیز اطراف رئیس جمهور جمع شده اند که همه چیز را میدانند و هیچ نیازی به امثال من و شما و دیگران ندارند. خواه افراد استاد دانشگاه باشند یا افراد دیگر، آقای روحانی و دولت ایشان کسانی که خودشان میخواهند و فکر میکنند اطراف آنها هستند به بازی میگیرند و حرف و حدیثی نیز میگویند و میروند! این یعنی عقل کل!
باز اینجا جای تأسف است؛ چرا که واقعاً دل من میسوزد، دلم میخواهد به آقای روحانی کمک کنم، دوستان دیگر نیز می خواهند به ایشان کمک کنند، اما هرکس مخالف آقای روحانی است نادان است و هرکس مخالف ایشان است برود گم شود و برود به جهنم! این که برخورد نشد. چنین برخوردی البته از آقای احمدی نژاد انتظار میرفت نه از آقای روحانی!
خارق العاده است چنین فردی اینگونه برخورد کند. آقای روحانی به عنوان یک آدم حقوقدان و تحصیلکرده که سالها در این نظام به سر میبرده است و در انگلستان دکترا گرفته است بعید است چنین برخوردی با منتقدین و حتی افرادی که میخواهند ایشان را کمک کنند داشته باشد. می گویند امیراحمدی یا امثال او اصلاً آدم نیستند که دولت با آنها صحبت کند؛ چنین رفتاری از دولتی تحت عنوان تدبیر و امید دور از انتظار است.
چنین آدمی برای خود نه تنها دشمن تراشی می کند بلکه به خودش هم صدمه میزند. به کار خود، به فکر خود صدمه میزند و نتیجه آن میشود که رئیس جمهور مجبور میشود آمار و ارقام بسازد، مجبور می شود سخنرانی کند و بگوید هنوز دولت ایشان در مسیر درستی است. البته خدا کند دولت ایشان در مسیر درستی باشد، خدا کند اقتصاد این کشور تا ۵-۲ سال دیگر شکوفا شود. همیشه اعتقاد داشته و دارم که ایران یک کشور بسیار ثروتمندی است. ایرانیان باید خارج را مکمل کنند و نه اصل. ما مردمان بسیار قوی داریم، دولت خوبی داریم، تا بخواهید در کشور ایران سرمایه و منابع وجود دارد.
ابتدا باید این مردم را تجهیز و راه انداخت و سپس کمبود آن را از خارج وارد کرد. آقای روحانی خط بطلانی بر اینگونه اظهارات کشیده است و دنبال خارجیها است. آقای روحانی من، شما، سرمایه دار، منابع، انسانها را رها کرده است و فقط به دنبال خارجیها است. باید این منابع داخلی را تجهیز کرد، باید این سرمایههای داخلی را راه انداخت، باید این جوانان کشور که ۳۰ درصد آنها فوق لیسانس و دکترا دارند و بیکار هستند به خدمت گرفت و برای آنها کسب و کار ایجاد کرد و بخش خصوصی را به کمک آنها ایجاد کرد. مدیران نسل سومی و این جوانان پاکدست را باید به خدمت فرا خواند و اقتصاد کشور به دست آنها اداره شود و تصمیم گیری برعهده آنها باشد.
زمانی که ابتدا آقای روحانی انتخاب شد من به ایشان یک نامه نصیحت آمیز نوشتم و به دست ایشان دادم. در این نامه نوشتم آقای روحانی تجربه خیلی مهم است ولی به یاد داشته باشید که تجربه در عین حال تکرار اشتباهات است، مگر اینکه با علم و دانش جدید همراه باشد. یک وزیری که ۳۰ سال پیش وزیر بوده است وقتی دوباره وزیر میشود اگر علم نداشته باشد و با علم دنیا پیش نرفته باشد همان گذشتهها را تکرار میکند.
متأسفانه بخشی از مشکلات آقای روحانی در کابینه همین است. تجربه عده زیادی خیلی زیاد است اما تجربه، تکرار همان اشتباهات قبلی است و دائم اتفاقات قبلی را در این کشور رقم میزنند. بهرحال خداوند آقای روحانی را حفظ کند و ایشان را موفق بدارد، اما معتقدم ایشان خیلی بهتر از این میتوانست کار کند، اگر همان تدبیری که ایشان بر آن تأکید میکرد به کار میگرفت، وضع کشور اینگونه نمیشد. متأسفانه آقای روحانی بیشتر روی امید تأکید کرده است و کمتر به واژه تدبیر پرداخت و آن را به واقعیت تبدیل نکرد. دولت آقای روحانی به دولت امید تبدیل شده است؛ آن هم امید عدد و رقمی، برجام آفتاب تابان است، مردم منتظر باشند.
می خواهم بگویم که دولت روحانی می باید دولت تدبیر میشد. به مردم البته باید امید داده میشد و من هم قبول دارم، چرا که هر دولتی باید به مردم امید بدهد و هر سیاستمداری باید به مردم امید بدهد ولی آنچه مهم بود، تدبیر بود. امید در تحلیل نهایی، باز می گردد به تدبیر؛ مردم امید پیدا میکنند ولی فردا روزی اگر امید عمل نکرد و این امید در حقیقت به صورت عملی به مردم نشان داده نشد، مردم ناامید می شوند و وحشتناک میشود! خدا نکند انتظارات یک ملتی افزایش پیدا کند، بعد آن انتظارات سرکوفت بخورد.
امروز ایران در یک وضعیت انقلاب انتظارات است. مردم هر فردی را میبینند میگویند پس برجام چه شد؟ پس اقتصاد چه شد؟ پس این همه گفته میشد برجام آثار شگفت آوری دارد پس چه شد؟ مردم میگویند سال اول و دوم به کنار، سال سوم چه شد، الآن دولت در سال چهارم فعالیت خود به سر میبرد، پس کجاست آثار برجام؟
به نظر میرسد آقای دکتر روحانی در دوره دوم ریاست جمهوری خود به وعدههای خود عمل میکنند.
اکنون عنوان میشود که آقای روحانی در دوره دوم ریاست جمهوری خود به قول و قرارهای خود عمل میکند؛ بسیار خوب! حداقل به این ملت شواهدی ارائه کنید که دولت در دور دوم بهتر عمل میکند و وضعیت کشور دگرگون میشود. متأسفانه هنوز آقای روحانی برای دور دوم ریاست جمهوری خود هیچ شواهدی دال بر بهبود وضعیت اقتصادی کشور در اختیار مردم نمیگذارد. هنوز شعارهای آقای روحانی، عدد و رقمی و امید است. آقای روحانی نمیتواند مردم را فقط از طریق امید وارد کارزار انتخاباتی ریاست جمهوری سال ۹۶ و انتخاب خود در دور دوم کند.
یکی از مسائلی که برای رفع مشکلات اجرای برجام مطرح میشود، رابطه ایران و آمریکاست. گفته میشود که اکنون زمان ملاقات دو رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا و ایران است و این ملاقات باید از طریق درخواست یکی از طرفین جامه عمل پوشانده شود. حتی صحبت از راه اندازی سفارت خانههای دو کشور یا تبادل کاردارهای دو کشور شده است. برای رفع مشکل رابطه ایران و آمریکا چه میشود کرد؟ آیا زمان آن فرا رسیده است که آقای روحانی قبل از انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا بطور مستقیم باراک اوباما رئیس جمهور ایالات متحده را برای انجام یک ملاقات خطاب قرار دهد؟
وقت ملاقات دو رئیس جمهور امریکا و ایران طی سالیان گذشته فرا رسیده بود اما این اقدام به دلایلی انجام نگرفت.
فکر میکنم آقای روحانی به همین منظور باید خدمت آیت الله خامنه ای، رهبر ایران برسند و با ایشان صادقانه گفتگو کنند و از نقطه نظرات ایشان در این خصوص آگاه شوند. آیت الله خامنه ای اکنون از برجام دلخور هستند، چرا که آن حماسه اقتصادی که رئیس جمهور به ملت قول داده بود جامه عمل پوشانده نشده است. آیت الله خامنه ای انتظار داشتند که آقای روحانی با توافق نامه هسته ای بهبودی در اوضاع اقتصادی کشور ایجاد کند.
آیت الله خامنه ای تا حدودی از خطوط قرمز پرونده هسته ای گذشتند، برخی شروط ایشان در برجام رعایت نشد، همه امکانات و اختیارات را به آقای روحانی واگذار کردند تا توافقنامه هسته ای صورت گیرد و اقتصاد کشور بهبود پیدا کند. آیت الله خامنه ای رهبر ایران هستند و تصمیم نهایی در خصوص رابطه با آمریکا از جانب ایشان صورت میگیرد. بنابراین آقای روحانی باید خدمت آیت الله خامنه ای برسند و بگویند چرا اجرای برجام با مشکل مواجه شده است؟ راه حل چیست؟ چرا رابطه با آمریکا خوب یا بد است؟ چگونه با این رابطه میتوان برخورد کرد؟
متأسفانه آقای روحانی اینگونه برخورد نکرد و ایشان در خصوص رابطه با آمریکا و بهبود مناسبات دو کشور اشتباهاتی مرتکب شد. آیت الله خامنه ای احساس میکنند که ۱+۵ به تعهدات خود درباره برجام عمل نکرده است و صادقانه فکر میکنند که ملت ایران در این توافقنامه هسته ای بازنده بوده است. اگر به سایت پایگاه اطلاع رسانی آیت الله خامنه ای مراجعه کرد میتوان نتیجه گرفت که رهبر ایران از نوع برخورد غرب با ایران بر سر برجام دلخور هستند. آیت الله خامنه ای معتقد هستند نتیجه لازم از برجام عاید نظام جمهوری اسلامی، کشور و ملت ایران نشده است.
حتی آیت الله خامنه ای معتقد هستند مکانیسمهایی که در برجام و سند توافقنامه هسته ای است دارای خلل و فرج بوده است و علیرغم اینکه ایران از خطوط قرمز خود کم و بیش عدول کرده است اما همچنان برجام برای ملت و کشور ایران نتیجه بخش نبوده است. بنابراین تیم هسته ای ایران به همراه آقای روحانی باید خدمت رهبر ایران برسند و باید برای ایشان توضیح داده شود که چرا برجام انتظار ایشان را برآورده نکرده است؟
یعنی انجام توافق هسته ای و امضای برجام به نفع ملت ایران نبود؟
از روز اول من میگفتم که برجام آنچه جمهوری اسلامی طالب آن است را ارائه نمی کند. تمام حرف من این بود و به همین دلیل دوستان اصلاح طلبان و سایر افرادی که اینقدر از برجام قهرمان سازی میکردند میگفتند این امیراحمدی اصلاً همه را گیج کرده است؛ از یک طرف طرفدار رابطه ایران با آمریکا است و از یک طرف با برجام مخالفت میکند. این در صورتی است که اینجانب تنها طرفدار رابطه ایران و آمریکا بودم و نه طرفدار برجام. میدانستم برجام راه به جایی نمیبرد. من که نمیتوانم چیزی را که میدانم برای ملت ایران عوایدی ندارد بگویم خوب است. نمیخواهم بگویم برجام همه چیز را خراب کرده است؛ برجام یک حرکت دیپلماتیک خوب بود، از آن حمایت و تعریف کردم، اما هرگز چیزی در آن نیست و عوایدی برای ایران ندارد. آن موقع که قرارداد هسته ای امضا شد گفتم برجام ۱۰ درصد به نفع ایران و ۹۰ درصد به نفع دیگران است و منافعی برای ایران ندارد.
آقای ظریف درباره برجام اظهارنظر کردند که نتیجه آن ۵۰ درصد برای ایران و ۵۰ درصد برای غرب یعنی برد- برد است. ای کاش نتیجه برجام حتی ۳۰ درصد به نفع ایران و ۷۰ درصد به نفع آمریکا میبود اما برجام اثربخش بود. حتی این نتیجه برای ایران کافی بود. تیم مذاکره کننده هسته ای قول ۵۰ درصدی برای دو طرف داده بودند، به عبارتی از برجام به عنوان بازی برد- برد یاد میکردند.
اکنون برجام ۹۰ درصد به نفع آمریکا و غرب و ۱۰ درصد به نفع ایران بوده است، اما اعتقاد دارم حتی نتایج ۲۰ به ۸۰، ۳۰ به ۷۰ و ۴۰ به ۶۰ به نفع ایران و آمریکا به نفع مردم ایران بود. این در صورتی بود که دولت روحانی از مردم درخواست یاری میکرد و انسانهای پرقدرت و تیم بزرگ و قوی هسته ای را به یاری میطلبید. این تیم هسته ای قدرتمند و بزرگ میتوانست سند برجام را مطالعه کند. زوایای مبهم و پنهان آن را بررسی کند. تازه ایران متوجه شده است که برجام خلل و فرج دارد.
مگر میشود دولت ایران قراردادی را امضا کند که خلل و فرج دارد و مبهم است. دولت ایران چگونه این خلل و فرج را مشاهده نکرد، چه کسانی این ابهامات و خلل و فرجها را ندیدند؟ این افراد باید پاسخگوی ملت ایران باشند. قصد ندارم مطرح کنم که تیم مذاکره کننده هسته ای ایران مانند: آقایان ظریف، عراقچی، صالحی و سایرین مقصر هستند. آنچه مسلم است ۱۲ نفر عضو تیم هسته ای ایران در یک صحرای کربلا قرار گرفتند؛ چرا که در طرف ۱+۵، لشکر ابوسفیان ۴۰۰۰ نفری مشغول مذاکره بودند اما در طرف ایرانی ۴۰ نفر مذاکره میکردند!
متأسفانه دولت از تیم هسته ای کشورمان قهرمان ساخت و برجام را بزرگ کرد و امر برای دولت مشتبه شد! اشتباهاتی صورت گرفت، اما باید تأکید کنم هیچ نظر سوئی پشت سر این اشتباهات نه از طرف آقای روحانی و نه از طرف تیم مذاکره کننده هسته ای وجود نداشت. من آقای روحانی و تیم مذاکره کننده هسته ای را کاملاً خوب میشناسم، اینها افراد بسیار صادق و صمیمی و وطن پرست و ملی و اسلامی هستند و هیچ ایرادی به آنها وارد نمیکنم اما تنها اشکال آنان این است که این عزیزان نباید به جریان کربلا در صحنه مذاکرات هسته ای دامن میزدند؛ به عبارتی یک طرف لشکر ابوسفیان و یک طرف تیم مذاکره کننده ایران قرار داشت. دولت روحانی و تیم مذاکره کننده هسته ای او میباید یارگیری میکردند، ملت را مشارکت میدادند و کار بیشتری میکردند. جو نباید تیم هسته ای کشورمان را میگرفت اما متأسفانه جو این افراد را گرفت و جوگیر شدند.
بهرحال زمان گذشته است. اما معتقد هستم برای وضعیت فعلی ایران میباید راه حل درستی پیدا کرد و از این جریان باید به نفع کشور استفاده کرد. بهرحال اتفاقی افتاده است. ما یک ساختمان ۵ طبقه ساخته ایم و از این ۵ طبقه چند طبقه از قسمت بالا به ما داده شده است و بقیه ساختمانها تحویل ما نشده است. حال میگویند نمیتوانید از آسانسور یا پلهها استفاده کنید چرا که از طبقات آنها میباید گذر کنیم، اکنون هم راه حلی برای آن وجود ندارد، در صورتی که باید مشاهده کرد چگونه میتوان از پلهها یا آسانسور استفاده کرد؟
گمان میکنم وضع موجود دارای راه حل است، هنوز همه چیز از بین نرفته است، اما آن کسی که قصد دارد برجامهای بعدی را انجام دهد، تیم دیگری یا تیم منسجم تری یا تیم بزرگ تری و وسیع تری را باید تشکیل دهد. نباید همان جریان قبلی را بار دیگر تکرار کرد؛ در این صورت برجام دیگری توافق میشود که خلل و فرج بیشتری دارد.
آیا رفع مسائل و مشکلات فعلی برجام به آینده ی روابط دو کشور ایران و آمرکا موکول میشود؟
باید بر سر تعیین تکلیف رابطه ایران و آمریکا بیشتر کار کرد. مسئله که فقط غنی سازی نیست؛ مسائل دیگری در خصوص روابط دو کشور مانند: حقوق بشر، حماس، فلسطین، سوریه و اسرائیل مطرح است. آمریکاییها متأسفانه پای ایران را در مسائل دیگری باز کرده اند. ایران فقط از بین همه این مسائل درباره غنی سازی هسته ای با آمریکا مذاکره کرد.
غنی سازی مسئله دولت ایران و ملت ایران نبود. غنی سازی مشکل آمریکاییها بود. ایران بر سر مشکل آمریکا مذاکره کرد. ایران باید بر سر مشکلات خود با آمریکاییها مذاکره میکرد. باید در چهارچوب مشکلات خودمان، با آمریکاییها مذاکره میکردیم و به آنها میگفتیم که ملت و کشور ایران چه میخواهند؟ اما متأسفانه چنین نشد. اکنون نیز باید در خصوص کل جریان وارد مذاکره شد. باید رابطه ایران و آمریکا را عادی کرد. غیر از این نمیتوان عمل کرد.
مشاهده کنید! شوروی و آمریکا دو دشمن جنگ سرد بودند. بزرگ ترین سفارت خانه شوروی در واشنگتن و برعکس بزرگ ترین سفارت خانه آمریکا در مسکو بود. ایران ۸ سال با صدام حسین به عنوان بزرگ ترین دشمن ایران جنگید. این دو کشور سفارت خانههای خود را ترک نکردند و به تعطیلی نکشاندند. این طور نبود. در جنگ هم روابط عادی نگاهداری میشود. من بحث از رابطه دوستانه ایران و آمریکا نمیکنم، اما به رابطه عادی دو کشور ایران و آمریکا میتوان اندیشید. تمام دشمنان با یکدیگر رابطه عادی دارند، مسئله مهمی نیست، تمام دشمنان با یکدیگر رابطه عادی دارند، دیپلماسی بین کشورهای دشمن و متخاصم وجود دارد. دیپلماسی بین کشورها از دستاوردهای تاریخ بشر است. انسانها قرنها همدیگر را در جبهههای جنگ میکشتند تا به این نتیجه رسیدند که میتوانند بر سر میز مذاکره نشست و صحبت کرد. فقط با تفنگ نمی شود با همدیگر حرف زد، با قلم میتوان حرف زد، با زبان میشود حرف زد. این همان دیپلماسی است. خوشبختانه در برجام نوعی دیپلماسی شکل گرفت و من همواره مدافع آن بوده ام. فکر میکنم بزرگ ترین دستاورد تیم هسته ای دولت آقای روحانی و آقای ظریف نه برجام بلکه اصل، تشکیل تیم دیپلماسی و ورود به مذاکرات بود. اما متأسفانه تیم هسته ای ایران چیزی را دستاورد کرد که نیست و چیزی را دستاورد نکرد که هست! این نیز از بزرگ ترین اشتباهات دولت روحانی و تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان بود.
وظیفه طرف آمریکایی در اجرای برجام چیست؟
آمریکایی ها عاشق برجام هستند و از توافق هسته ای خوشحال هستند و میگویند توافق خوبی بوده است. به قول خانم کلینتون، آمریکاییها بدون اینکه یک گلوله پرت کنند با دست خود ایران غنی سازی این کشور جمع شد. این نگاه آمریکا به برجام و توافق هسته ای است.
ایران معتقد است آمریکا قول میدهد اما عمل نمیکند. به عبارتی، آمریکا برجام را نقض کرده است. تحلیل شما در این باره چیست؟
آمریکا میگوید قول داده است و در عین حال عمل نیز کرده است. آمریکا اکنون می گوید پاراگرافی در برجام قید شده است که مطرح میکند اگر هر یک از طرفین از تعهدات خود تعدی کنند و به آن عمل نکنند، کمیته ای متشکل از ۷ نفر وجود دارد که طرف شاکی شکایت میکند و این شکایت را برعلیه طرف مقابل در این کمیته طرح دعوی میکند. اگر این کمیته قادر به حل مسئله نبود این شکایت به سازمان ملل متحد ارسال میگردد. من میگویم اگر آمریکا از برجام تخطی کرده است چرا ایران شکایت نمیکند و شکایت خود را تحویل کمیته ۷ نفره و شورای امنیت سازمان ملل نمیدهد؟ واقعیت آن است که ایالات متحده آمریکا از تعهدات خود نسبت به برجام تخطی نکرده است. حتی آمریکا یک ذره تخطی نکرده است.
آیا ایران به تعهدات خود در زمینه اجرای برجام عمل کرده است؟ آیا ایران از توافق هسته ای تخطی کرده است؟
در مورد ایران نیز همینطور است. ایران جزء به جزء برجام را اجرا کرده است و هیچ تخطی در این زمینه نداشته است.
آمریکا و ایران که هیچکدام از برجام تخطی نکرده اند. پس مشکل اجرای برجام چیست؟
خلل و فرج! به عنوان مثال در پاراگراف شماره ۲۶ برجام آمده است که آمریکا درجهت استفاده حداکثری از توافق هسته ای تعهد میکند هیچ مانعی برای تجارت ایران با کشورهای دیگر به وجود نیاورد. پشت سر این پاراگراف آمده است به شرط اینکه این تعهد با قوانین موجودآمریکا مغایرت نداشته باشد.
اگر تیم هسته ای ایران آگاه بود یا یک نفر متخصص در روابط اقتصادی بین الملل در بین آنها وجود داشت، بلافاصله این پاراگراف را قلم میزد و امضا نمیکرد. مگر تیم هسته ای این پاراگراف را نخوانده است. ایران تعهد داده است هیچ اقدامی که با قوانین فدرال و حتی با قوانین ایالتهای آمریکا نیز مغایرت داشته باشد انجام ندهد. در این قوانین آمده دولت ایران حق ندارد با دلار معامله کند. این در صورتی است که تمام داد و ستدها با دلار انجام میگیرد.
اگر تیم هسته ای ایران به جای ۴۰ نفر ۱۴۰ نفر بود و ۴ نفر انسان آگاه و متخصص در این تیم حضور داشتند که این پارگراف ها و تبصرهها را میخواندند وضع اینگونه نبود. باور نمیکنید! ما خواندیم وقتی آقای ظریف داشت مذاکره میکرد و قرارداد برجام نوشته میشد ایشان و آقای عراقچی در کریدور هتل ۲ یا ۳ صبح مینشستند، متن را با سرعت میخواندند و متن را جابجا میکردند و سپس متن جدید را در اختیار تیم مذاکره کننده ۱+۵ قرار می دادند. نه فقط عجله ای این اقدام انجام میشد بلکه غیر تخصصی عمل میکردند. آقای ظریف و عراقچی صرفاً دیپلمات هستند، حقوقدان که نیستند. آقای ظریف البته میگوید حقوقدان است اما حقوقدانی است که معمولاً تئوریهای حقوقی در کتابها خوانده است و سپس دیپلمات شده است.
عکسهای آقای ظریف و سایرین در تیم هسته ای موجود است که با شتاب در حال تصحیح متن توافق هسته ای هستند. در امر توافق هسته ای تعجیل صورت گرفت. البته وقتی آقایان ظریف و عراقچی اینگونه عمل میکردند صادقانه و صمیمانه و ملی فکر میکردند کار خوبی میکنند اما این به آن مفهوم نیست که به خلل و فرج توافق هسته ای آگاه بودند و آن را بستند. خلل و فرج را ندیدند، متوجه نشدند، عجله داشتند و دست آمریکاییها را نخواندند. برجام یک توافق تقریباً ۱۶۰ صفحه ای است. در پاراگراف صفحه ۱۵ یک چیزی میگوید اما در صفحه ۵۰ همان را نقض میکند. در صفحه ۱۴۰ مطلبی عنوان شده اما در صفحه ۱۶۰ آن را نقض میکند. در صفحات ۱۰ و ۲۵ به همین صورت. در قرارداد هسته ای موجود، آمریکا دست بالا را دارد. ده ها گردان، دهها حقوقدان آن هم حقوقدانهای بین المللی متخصص و صدها متخصص تحریم نشستند متنی را نوشتند و به دست آقای ظریف دادند؛ به همین منظور آقای ظریف عنوان میکرد همه تحریمها اعم از بانکی، کشتیرانی و… حذف میشود.
آقای ظریف دروغ نمیگفت اما ایشان واقعاً فکر میکرد نتایج برجام مساوی با لغو تحریمها است. ما در آمریکا میگوییم Fine line. این واژه یعنی بین خطوط. آمریکاییها خیلی از این کارها می کنند. یک بانک در ایالات متحده آمریکا عنوان میکند که به عنوان مثال بهره وامی که از بانک اخذ میشود ۲ درصد است. سپس زیر این قرارداد بانکی به صورت کوچک یا فوت نوت مینویسد این دو درصد شامل کارمزد نمیباشد. اما این متن یا عبارتی که پایین قرارداد مینویسد بسیار ریز است و باید با ذره بین آن را خواند، اما ۲ درصد را بزرگ نوشته است و شخص وام گیرنده آن را میخواند و در صورتی که اگر رقم فوت نوت پایین با ۲ درصد جمع شود ۸ درصد بهره بانکی می شود. حالا در این شرایط، امیراحمدی بیچاره این قضیه را نمیداند و وام را اخذ میکند اما وقتی صوتحساب برای او ارسال میشود میبیند ۸ درصد برای او بهره نوشته شده است! داستان برجام نیز همینگونه بود. بخشهایی از آن عمده و برجسته شد، اما در جای جای آن جزئیات نوشته میشود.
رابطه ایران و عربستان به ویژه طی یکسال اخیر پس از فاجعه منا قطع شده است. اکنون کشورهای جبهه سعودی و جمهوری اسلامی ایران دارای روابط خوبی نیستند. در این شرایط آینده منطقه چگونه پیش خواهد رفت؟ برای رفع بحران فعلی در منطقه خاورمیانه چه راهکارهایی ارائه مینمایید؟
متأسفانه برجام عامل اصلی تخریب روابط بین دو کشور ایران و عربستان سعودی بود. البته مسائل دیگری مانند دخالت ایران در سوریه، لبنان، یمن و سایر کشورها بر تیره تر شدن این روابط دامن زده است. بارها مطرح کرده ام که در مذاکرات ایران و ۱+۵ آمریکا و انگلستان و فرانسه کشورهای مؤثری بودند اما نقش کشور آلمان که در این مذاکرات حضور داشت مؤثر نبود و اصلاً برجام بی ربط با کشور آلمان بود. کشورهای دیگر اعضای دائمی شورای امنیت هستند و اختیار وتو دارند، اما کشور آلمان در شورای امنیت نیست و اختیار وتو ندارد.
می شد به جای آلمان، عربستان در مذاکرات هسته ای نقش داشت. این کشور و حتی اسرائیل مدعی ایران هستند و از ایران می ترسند. این دو کشور باید میدانستند که در برجام چه اتفاقی افتاده است. کشورهایی که در حقیقت میباید در مذاکرات برجام شرکت میکردند به کناری نهاده شدند و کشوری مانند آلمان که خنثی است و نقشی در این میان ندارد وارد مذاکرات شد. در این شرایط چه انتظاری از عربستان سعودی است؟ عربستان میترسد و حتی میگوید آمریکاییها با جمهوری اسلامی ایران چه میکنند؟ پشت پرده برجام چیست؟
وزارت خارجه ایران برخورد غلطی بر سر برجام انجام داد. وزارت خارجه ایران سه سال را صرف برجام کرد و بعد متأسفانه چون آقای ظریف همیشه در مذاکرات حضور داشت به مسائل منطقه ای بی توجهی کرد. آقای ظریف وقت نداشت. آقای ظریف باید به کل جریان فکر میکرد و برجام مییابد بر عهده سایر نهادها در جمهوری اسلامی ایران گذاشته میشد. وزارت امور خارجه ایران که نباید سالها از کار و تلاش زندگی خود را صرف مذاکره هسته ای کند.
شما به دخالت ایران در کشورهای منطقه اشاره میکنید، اما سعودیها نیز در امور داخلی کشورمان دخالت میکنند؟
عربستان فکر میکند ایران در درون کشورهای عربی مداخله میکند. عربستان تا همین اواخر در کشور ایران مداخله نمیکرد، عربستان اخیراً اقدام به سازماندهی کردها، بلوچها و منافقین کرده است. عربستان مدعی است ایران شیعیان را بر ضد کشورش تحریک میکند و در نتیجه اینگونه مقابله به مثل میکند. در دعوا که حلوا پخش نمیکنند. در دعوا تفنگ و گلوله رد و بدل میشود.عربستان البته یک کشور عقب مانده ای است و دارای ایدئولوژیک وهابیزم و سلفیزم است. یک عده دیوانه در این کشور حکومت می کنند. عربستان در این شرایط حکومت سنی تشکیل داده است و در مقابل حکومت شیعه ای که ایران مدعی آن است ایستادگی میکند و روی شیعیان فشار میآورد.
داعش نیز از آن طرف قصد تشکیل حکومت سنی دارد. فکر میکنم جمهوری اسلامی ایران در مورد دخالت هایش در کشورهای منطقه باید واقع بین باشد. وقتی سفارت عربستان در تهران و مشهد تسخیر میشود و به آتش کشیده میشود، معلوم است که روابط ایران و عربستان پرتنش میشود.
ایران رهبر شیعیان جهان شده است و عربستان نیز ادعا میکند رهبر سنیهای جهان است. وقتی مدعی شیعیان جهان با مدعی سنیهای جهان با یکدیگر تعامل نمیکنند دعوا میکنند. اکنون زمان آن فرا رسیده است که سنی شیعه را به کناری نهاد. به عبارتی باید دعواهای مذهبی روی حکومتها را کنار گذاشت. اکنون دعوای شیعه و سنی در منطقه به راه افتاده است. حتی جریان اختلاف و دعوا بین دولتها به مذاهب و اصل اسلام راه پیدا کرده است. فکر میکنم دو دولت سعودی و جمهوری اسلامی ایران باید در حقیقت یک تجدید نظر اساسی در رابطه با سیاستهای خود صورت دهند.
تقابل ایران و رژیم اسرائیل را چگونه تحلیل میکنید؟
ایران و اسرائیل میتوانند در رابطه با سیاستهای خود تجدید نظر کنند. ایران و اسرائیل لازم نیست با یکدیگر رابطه داشته باشند و حتی همدیگر را دوست داشته باشند و حتی ایران لازم نیست مانند سایر کشورها مواضع اسرائیل را قبول کند، اما مواضع ایران باید به مواضع کشورهای اسلامی منطقه نزدیک شود و همین کافی است.
ایران تعهد کرده است که به ملت مستضعف دنیا کمک کند و در حقیقت اینجانب به عنوان فردی که همیشه چپ بوده و معتقد بوده است که باید به مستضعفین کمک کرد این رویکرد ایران را میپذیرم اما باید این کار را دیپلماتیک انجام داد. ایران میتواند یک جریان بسیار بزرگ دیپلماتیک با زبان دیپلماسی عمومی بر علیه اسرائیل به راه اندازد، در این صورت هم اسرائیلیها و هم آمریکاییها متوجه میشوند که ایراد کارشان کجاست. ایران در مقابله با اسرائیل باید از زبانی استفاده کند که دنیا آن را درک کند. هیچ کشوری حق ندارد در مورد کشوری که عضو سازمان ملل متحد است اظهار نظری دال بر نابودی آن کشور کند. حتی بارها وقتی کشورهای دیگر بر علیه ایران حرف زده اند ایران به سازمان ملل شکایت کرده است و اظهار داشته است ایران جزو سازمان ملل متحد است و کشوری حق ندارد بر علیه ایران سخن بگوید.
آینده ایران و منطقه خاورمیانه چه خواهد شد؟
بهرحال ایران باید بزرگ و جدید فکر کند، باید جریان جدیدی در کشور ایجاد کرد. مشکل ایران با دنیای عرب بسیار عظیم و عمده است. منطقه بسیار بحرانی و خطرناک است. ایران تنهاست. ایران حلقه ضعیفی در این جریان است. نزدیک به ۵۰۰ میلیون عرب و ۲۲ کشور عرب صدها برابر ایران پول دارند، ۲۰ برابر ایران دوست دارند، تمامی غرب حامی آنهاست و در کشورهای عربی حضور دارد، دنیا دنیای پول است و میتوان هر کشوری را با پول خرید. این کشورها ده برابر ایران جت و توان دفاعی دارند. ایران باید سعی کند خود را دور از بحرانها و تنشهای خاورمیانه نگاه دارد. اطراف ایران را باید سیمان و بتن کرد. بتن را نباید در کوره ریخت، بتن را باید در اطراف کشور ریخت و مرزهای ایران را مسدود کرد!
پس از این مرحله جمهوری اسلامی ایران و همه ملت ایران باید در داخل کشور متمرکز شوند. در داخل ایران این همه ثروت و منابع وجود دارد. جوانان از طریق این منابع و ثروتها میتوانند رشد و پرورش پیدا کنند. صنایع کوچک و متوسط و بزرگ را باید رشد داد. باید پای جوانان کشورمان را وسط کشید. باید فکر درستی کرد، طرحی نو درانداخت، حرکت جدیدی را سامان داد. یادمان نرود ایران ۳۷ سال پیش یک انقلاب کرد. این انقلاب اهدافی داشت. نمیتوان به این سادگی به مردم گفت انقلابی انجام گرفت حالا دیگر فراموش کنید! مردم انقلاب کردند تا عدالت اجتماعی در کشور ایجاد شود، اما اکنون به مردم گفته میشود که عدالت اجتماعی را فراموش کنند. هنوز عده ای در این کشور کوخ نشین هستند. امروز ۱۰ برابر قبل انقلاب افراد در این کشور کاخ نشین شده اند. عده ای حقوقهای نجومی و آنچنانی دریافت میکنند. عده ای حقوقهای ۷۰۰ هزار تومانی میگیرند اما عده ای نیز در کشور حقوقهای ۷۰۰ میلون تومانی میگیرند. نمی توان این مسائل را فراموش کرد.
تحلیل حضرتعالی از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۶ چیست؟ آیا آقای روحانی مجدداً پیروز میدان انتخابات خواهد شد؟ تکلیف اصول گرایان در این میان چیست؟ رفتار انتخاباتی آنان را چگونه تحلیل میکنید؟ اصول گرایان چهره جدیدی را این بار رو میکنند؟
بخشی در درون نظام از دست آقای روحانی عصبانی و ناراحت است و فکر میکند ایشان نتوانسته کاری کند یا نمیتواند کاری انجام دهد. در نظام، بخشی نیز وجود دارد که میگویند هنوز باید به آقای روحانی فرصت داد. از طرفی معلوم نیست چه افرادی از جناح منتقد و مخالف دولت تدبیر و امید در مقابل آقای روحانی قرار میگیرند. معلوم نیست آن فرد چه کسی است. اینکه آقای احمدی نژاد رد صلاحیت میشود معلوم نیست. البته معتقد هستم این فرد احتمالاً رد صلاحیت میشود.
حال اگر احمدی نژاد رد صلاحیت نشود، او یک فاکتور بزرگی است؛ برای اینکه آقای احمدی نژاد را نمیتوان دست کم گرفت. او خیلی طرفدار دارد. در تمام این مدت دیدم که او طرفدار دارد. حتی طرفداران احمدی نژاد اصلاح طلب نیستند، اما فقیر و فقرا و کارگران و زحمتکشان عامه و افرادی که مسکن مهر دریافت کردند مدافعان سرسخت او هستند. صحبت از سپاه و سردار سلیمانی است. صحبت هایی در خصوص حضور آقایان قالیباف و جلیلی در میان است. اما اگر جناح مقابل روحانی قصد داشته باشد با افرادی مانند: قالیباف، جلیلی و سردار سلیمانی به صحنه بیایند مانند انتخابات قبلی رأی خود را تقسیم میکنند و میشکنند و در این شرایط، حتماً آقای روحانی پیروز انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ خواهد بود.
در مجموع، انتخاب آقای روحانی در انتخابات ۹۶ کار آسانی نیست. آقای روحانی اگر قصد حضور در انتخابات ۹۶ را داشته باشد باید طرحی نو در اندازد. ابتدا باید مشکل برجام را حل کند. برجام مشکل آقای روحانی با مردم است. آقای روحانی باید به مردم بگوید که ای مردم! برخی واقعیتها درباره برجام را به شما نگفتهام، اندکی تندروی کردهام، اندکی قولهای واهی دادهام، اندکی کم کاری کردهام، تدبیر کامل انجام نشد ولی در عین حال فردی هستم که حسننیت دارم و هنوز میتوانم کاری انجام دهم و ای مردم به من ۴ سال دیگر فرصت دهید تا مانند همه رئیسجمهورهای قبلی که به آنها ۴ سال بعدی را فرصت دادید به وعدههای خود عمل کنم تا کشور نجات پیدا کند. من را اولین رئیسجمهوری نکنید که فقط ۴ سال رئیسجمهور باشد، به من دوباره اعتماد کنید.
اگر آقای روحانی همینطوری از الآن بگوید که بله تورم ۸ درصد شده است و برجام همچنان آفتاب تابان و نور درخشان است، مردم به خود میگویند که جیب آنها خالی است، پس در این صورت، آقای روحانی پیروز انتخابات ۹۶ نخواهد بود و انتخابات برای او گران تمام میشود. اگر آقای روحانی غیر از این فکر میکند، نصیحت من به ایشان آن است که در انتخابات ۹۶ حضور پیدا نکند. معتقدم در این کشور نباید همه افراد را سوزاند. آقای روحانی اکنون میتواند از انتخابات بعدی کناره گیری کند و به مردم بگوید برجامی را انجام دادم، خوب یا بد، کاری انجام شد. این سابقه من است. من میروم خداحافظ. یک نفر دیگری را برگزینید تا مسیر را ادامه دهد. اگر آنچه آقای روحانی وعده داده است انجام نشود، ایشان در دور دوم مشکلات بیشتری نسبت به دور اول ریاستجمهوری خود خواهد داشت. در آمریکا هم دیگر آقای اوبامایی حضور ندارد که به آقای روحانی ذره ای کمک کند.
تحلیل حضرتعالی از انتخابات آینده ریاست جمهوری در ایالات متحده آمریکا چیست؟
به نظر میرسد خانم هیلاری کلینتون رئیس جمهور بعدی آمریکا باشد. البته نتایج انتخابات آمریکا هنوز مشخص نیست. نمیگویم خانم کلینتون حتماً انتخاب میشود. اگر فردا انتخابات آمریکا برگزار شود خانم کلینتون پیروز است، اما حزب جمهوری خواه را نباید دست کم گرفت. ترامپ و جریان وابسته و حامی او را در عین حال نمیتوان دست کم گرفت. بخش وسیعی از جامعه آمریکا در حقیقت توسری خورده اند، زندگی و درآمدهای خود را از دست داده اند. این نیروی اصلی ایالات متحده آمریکا است. این افراد آمریکاییهای اصیل هستند، مثل امیر احمدی نیستند که ۴۴ سال پیش به آمریکا رفته باشد.
بخشی از این نیروی عظیم در آمریکا یعنی ۳۶ درصد خواهان انتخاب ترامپ به عنوان ریاست جمهوری هستند. از آن طرف هم خانم هیلاری کلینتون مشکلات اساسی دارد. دروع گفته است، تقلب کرده است، مشکل ایمیل و… داشته است.
در هرحال باید منتظر بود چه اتفاقی میافتد. در انتخابات ایالات متحده آمریکا اینکه حتی در بدترین شرایط هیلاری کلینتون پیروز شود خیلی محتمل و نزدیک است. بنابراین تا لحظه آخر میباید منتظر ماند.
آقای دکتر از اینکه وقت خود را در اختیار انتخاب خبر قرار دادید تشکر میکنم و آرزوی سفر توأم با سلامتی برای جنابعالی دارم.
من هم از شما سپاسگذارم. موفق باشید.
انتخاب خبر
من هنوز در محاسبه ایشان در مورد ماشین پروشه و نان ماندهام که اگر قیمت ماشین ۱و نیم میلیاردی یک میلیارد شود و قیمت نان از ۵۰۰ به ۵۰۰۰ هزار برسد گفته اند تورم ۱۰۰۰ در صد پایین میاید واقعا چگونه ححساب کرده اند یا چه مثالی بود؟ دکتر عزیز در اون صورت ماشین ۵۰ درصد افت قیمت و نان ۱۰ برابر افزایش که تورم آن دو با درصدهای تغییرات قیمتشان محاسبه میشود نه مقدار کاهش قیمت.