قدمی برای قلمی که اکنون خسته است!!!!!
برای خبرنگاری که قسم خود را شکست و دردش را ننوشت!!!
روزی که پا به عرصه خبرنگاری گذاشتی با خودت قسم یاد کردی که جز حقیقت چیزی نگویی و ننویسی، اما یادت رفت یا بهتر است بگویم به قسم ات وفادار نبودی و خبر گرفتاریت و از این بیمارستان به بیمارستان دیگر ، از این تخت به تخت دیگر را ننوشتی ، ننوشتی که یک خبرنگار دچار سرطان شده است اما دست از رسالتش نمی کشد تا همچنان علی رغم سرطان ، خبرنگاری برای مردم و مادری فداکار برای دخترانش و همسری مهربان برای شوهرش باقی بماند
قلمت برایت ارزش اورد ارزشمند که شدی تاثیر گذار هم میشوی
اخلاقت باعث شد در لیست خبرنگاران مطلع با اخلاق جا بگیری و این یعنی موفقی.
روزگارت نمیدانی چطور میگذشت، از صبح که از خواب بیدار میشدی تمام دغدغه و فکرت به دنبال این بود که ببینی چه کسی یا کسانی مشکلاتی دارند که به مسوولین منتقل کنی یا اینکه ببینی مسوولین شهرت چه اقداماتی انجام دادند تا آنها را به مردم انتقال بدهی.
روزی که پا به عرصه خبرنگاری گذاشتی با خودت قسم یاد کردی که جز حقیقت چیزی نگویی و ننویسی، از روز اول جویای حقیقت بودی و سعی داشتی صدای مردم را به گوش مسوولین برسانی
طی سالهایی که کار کردهای بارها و بارها زیر تازیانه برق آفتاب، باران و برف قرار گرفتهای و پا به پای مسوولین شَهرت گام برداشتهای تا پلی بین مسوولین و مردم باشی.
خلاصه بگویم گاهی از وقت، خانواده، خویشاوندان و حتی از خود گذشتهای حتی برای تهیه یک گزارش از جان خود نیز گذشتهای تا رسالتت را به نحو احسن انجام دهی و کم و کاست و نقصانی در کارت نباشد.
در طی سالهایی که کار کردهای، هیچ کس پای درد دل تو ننشست و حتی به اندازه یک روز از تو نخواست که از رنجها، سختیها و مشکلاتی که کشیدهای، چیزی برایش بگویی.
آری بانوی خبرنگار ، مادر فداکار ،خانم مهتاب ره شما به معنای واقعی خبرنگار هستی و هیچگاه در بدترین شرایط از کسی انتظار نداشتی ، حتی به ملاقاتت نیامدند انان که همواره فلش دوربینت بر چهره شان تابید!!
بگذار اینبار من بگویم از نگفته هایت
مهتاب ره خبرنگار رضوانشهری و پرتلاش اینبار خود سوژه خبر شده است ، وی ماه هاست با سرطان دست و پنجه نرم میکند ولی مقابلش سر خم نمیکند و تسلیم نمی شود و با روحیه خبرنگاریش میجنگند چرا که او میادینی بدتر از این هم دیده است
دستانش گاهی صورت دختران مظلومش را نوازش می دهد ، گاهی قلم را به رقص واژه ها وامیدارد و همیشه بذر امید میکارد و لحظه ای تردید به خود راه نمی دهد
پای صحبتش که بنشینی از کسی انتظار ندارد و از اندک کسانی که جویای حال وی شدند تشکر دارد اما ما که میدانیم دلِ او بزرگ است که لب به شکایت نمیگشاید ما که میدانیم هزینه درمان یک بیمار سرطانی چقدر می شود اما او همچنان غم مردم دارد
آقایان مسئول اگر منتطرید او از شما درخواست کمک کند ، انتظارِ بی حاصلی دارید ، او به خنده دخترکانش به رفع مشکلی از مردم شاد و خندان است و تنها چیزی که ندارد غمِ بیماری خویش است
اما اینجا محل آزمون شماست!!!