به گزارش #صریح_خبر ، کامیون ، اتوبوس ، خر ، قاطر همه مشغول حمل چوب قاچاق هستند
یکبار در شفت کشف میشود ، یکبار در آستارا
یکبار با کامیون ، یکبار با اتوبوس
گاهی با خر و قاطر از مرز اردبیل و تالش عبور داده می شود
این مسئول به مسئول دیگر حواله میکند
بازار سلفی داغ است ، هر کس با چوب قاچاق عکس سلفی میگیرد و افتخار میکند
مقامات بالادستی با افتخار میگویند که محموله قاچاق چوب کشف شد اما نمی گویند صد ها درخت بریده شده است !!
نمیگویند محموله به ان بزرگی از تالش عبور کرده است
مگر مهم مراقبت از درختان نیست ؟! اینکه درخت برش داده شده ، تبدیل به الوار شده و کشف شده چه دردی دوا میکند؟!
ایا میشود قبول کرد که در محموله به این بزرگی فقط توسط چند نفر انجام شده باشد ؟!!!!!
گویی برای هر مسئول باید یک نفر مراقب گذاشت و برای مراقب یک نفر مامور و … تا این چرخه کنترل شود
این ماجرا حکایت زیر را به ذهن خطور میکند …
ناصرالدین شاه شیری داشت که هر هفته یک گوسفند جیره داشت. به شاه خبر دادند که چه نشستهای که نگهبان شیر، یک ران گوسفند را میدزدد. شاه دستور داد نگهبانی مواظب اولی باشد. پس از مدتی آن دو با هم ساخت و پاخت کردند و علاوه بر اینکه هر دو ران را میدزدیدند، دل و جگر ش را هم میخوردند.
شاه خبردار شد و یکی از درباریها را فرستاد که نگهبان آن دو باشد. این یکی چون درباری بود دو برابر آن دو برمیداشت. پس از مدتی به شاه خبر دادند: «جناب شاه، شیر از گرسنگی دارد میمیرد.»
جستجو کردند و دیدند که این سه با هم ساختهاند و همه اندامهای گوسفند را میبرند و شیر بیچاره فقط دنبه گوسفند برایش میماند. ناچار هر سه را کنار گذاشت و گفت: «اشتباه کردم. یک نگهبان دزد بهتر از سه نگهبان دزد بود.
حمیدرضا قلی نژاد